کد مطلب:246042 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:291

مرگ مأمون
مأمون در روز پنجشنبه هفدهم رجب سال 218 از دنیا رفت و بلافاصله برادرش معتصم به جای او نشست.

بعضی نام اصلی معتصم را محمد ذكر كرده اند و برخی ابراهیم.

مادر معتصم ماریه بنت شبیب بوده است؛ خواهر ریان بن شبیب. معتصم برخلاف مأمون با علم و دانش میانه ای نداشت.

گفته اند: پدر اینها هارون الرشید، معتصم را به همراه غلامی روانه مكتب می كرده و غلام نیز پابه پای معتصم درس می خوانده است.

غلام دچار كسالت می شود و می میرد و وقتی هارون الرشید خبر مرگ غلام را به معتصم می دهد، معتصم می گوید: خوش به حالش كه راحت شد از رنج تحصیل.

و رشید می فهمد كه معتصم هیچ علاقه ای به درس خواندن ندارد و دستور می دهد كه او را آزاد بگذارند. و او برای همیشه از تحصیل علم و دانش بی بهره می ماند. معتصم وقتی به خلافت می رسد، احمد بن حماد بصری را وزیر خود می كند.

در ابتدای وزارت احمد بن حماد، نامه ای از یكی از عمال معتصم می رسد و وزیر مشغول خواندن نامه برای معتصم می شود و در میانه ی نامه به لفظ كلاء برمی خورد.

معتصم می پرسد: «كلاء یعنی چه؟»



[ صفحه 78]



وزیر پاسخ می دهد: «نمی دانم.»

معتصم می گوید: «خلیفه ی امی و وزیر عامی.»

و بعد پرس وجو می كند كه از كتاب چه كسی در اطراف حضور دارد؟

می گویند كه محمد بن عبدالملك زیات حاضر است.

معتصم او را احضار می كند و معنی كلاء را از او می پرسد.

محمد بن عبدالملك پاسخ می دهد: «كلاء، مطلق گیاه را می گویند.

و اگر گیاه، تر باشد خلی گفته می شود و اگر خشك باشد حشیش.»

و شروع می كند به ارائه ی شرح مبسوطی از انواع گیاهان.

و معتصم به علم و سواد او واقف می شود و احمد بن حماد را خلع می كند و محمد بن عبدالملك را جای او می نشاند.

مشهور است كه او تنوری داشته با میخهای آهنین كه مخالفین خود را درون آن تنور می انداخته و زجركش می كرده است.

او تا آخر دوره خلافت معتصم و دوره ی خلافت واثق هم بر وزارت باقی می ماند. و پس از آن به دست متوكل در همان تنوری كه خود ساخته، به قتل می رسد. [1] .



[ صفحه 79]




[1] تتمه المنتهي - شيخ عباس قمي - چاپ 1377 - صفحه ي 200 و 201.